Monday, August 2, 2010

دکتر سولطان بوشارا

صاحبخونه ام یه زن آلمانی-سوئیسیه که به یه خونواده هشت نفره در هند کمک می کنه. دیروز داشت می گفت به نظرم باید جلوی ورود دکترای هندی به اینجا رو بگیرن چون اونا بی سوادن و فقط شکم مردم رو پاره می کنن و بدون اینکه کارشون رو انجام بدن، دوباره می دوزنش و فقط عفونت به جا می ذارن. گفتم چطور. گفت که بچه چهارم این خانواده هندیه که به دنیا اومده بود بهشون گفتم من وسعم نمی رسه که دیگه بیش از این بهتون پول بدم . لطفا بچه دار نشین دیگه. اونا هم موافق بودن و من رفتم اونجا؛ مرده وازکتومی کرد و من پولش رو دادم. هشت ماه بعد زنگ زدن گفتن بچه پنجم تو راهه. صاحبخونه بهشون گفته که این بچه هه که به دنیا اومد خانومه باید توبکتومی کنه. اونا هم اطاعت امر کردن و محض اطمینان از کا.ندوم هم استفاده می کردن. حدس بزن چی! بچه شیشم یک سال بعد به دنیا اومده. حالا صاحبخونه هه از ترس هر بار می ره اونجا با خودش مصرف یه سال کا.ندوم و قرص پیشگیری می بره و خب این روش جواب داده و دیگه بچه دار نشدن. دیروز داشت برنامه هاش رو مرتب می کرد و لیست خرید می گرفت که سپتامبر بره هند. اولین چیز لیستش کا.ندوم و قرص بود. خودش می خندید می گفت تو فرودگاه کیف منو بررسی کنن فکر می کنن صاحب فا.حشه خونه ای چیزی هستم با اینهمه ابزار و الات که می رم اونجا.

No comments:

Post a Comment