Tuesday, June 29, 2010

آنتونی -2

با آنتونی رفته بودیم توی آزمایشگاه که من نمونه های بیوپسی رو براش تشخیص بذارم که بتونه نهایی کنه. گفت که ما در چین به دلیل اینکه مسیحی ها ما رو قتل عام کردن، از دین متنفریم و بحث بی پایانی رو با خودش شروع کرد. تمام مدتی که من داشتم از تو سولاخی میکروسکوپ چهل تا اسلاید رو تشخیص میذاشتم و امضا می کردم و عرق ریزان چنگ زده بودم به دامن خدا که تشخیصم غلط نباشه این به خدا فحش می داد و به میسیونرها* در چین بد و بیراه می گفت. بالاخره کارم تموم شد و قبل از اصابت صاعقه فرار کردم به لونه ی خودم.
یه ربع بعد اومد که "گورو" داری؟ من بر اساس پیش زمینه ذهنی که تو آزمایشگاه در مورد دین و مذهب حرف زده بود، فکر کردم منظورش guru  هست و با خنده گفتم آنتونی گورو می خوام چیکار. بعد دیدم یه جوری نگام کرد و رفت سراغ اندرو و گفت گورو داری؟ اندرو گفت نه! گورو چیه بابا تو هم امروز حالت خوشه ها. یهو آنتونی عصبانی شد که شماها خسیسین و هروقت میآین آزمایشگاه هر کاری از من بخواین می کنم و به شما کمک می کنم. حالا من گورو می خوام بهم نمی دین. من و اندرو هی بر و بر نگاش می کردیم. گفتم ببین آخه ما اگه گورو داشته باشیم بر فرض بعید هم که نمیذاریم جیبمون بیاریم سر کار که. گورو جاش تو معبده. اندرو هم هر و کر می کرد که بیاین رئیس گروه رو بگیم گورو از این به بعد. دیدم الانه آنتونی بزنه شل و پل کنه ما رو گفتم اصلا منظورت از گورو چیه؟ گورو می خوای چیکار؟ گفت می خوام این کاغذا رو باهاش بچسبونم. منظورش گلو (glue) بود.
*
الان اندرو اومد گفت این نشونه ی خوبی بود که یاد بگیریم فقط وقتی از عدم دریافت انتظاراتمون عصبانی بشیم یا واکنش نشون بدیم، که مطمئن باشیم که اونها رو درست وربالایز کردیم. اینم از مزایای همکاری با فردی از دیار شهیدپرور فرانسیس بیکن.
---
* اول نوشتم میژنری، بعد دیدم چه سک.سی شد. بعد میسیونرها نوشتم، یاد اون برنامه مزخرف رادیویی افتادم. میسیونرها و ایران یا همچین چیزی بود و همونی که صد سال پیش در چنین روزی رو اجرا می کرد، اینو هم فلان.(فکر کنم البته)

1 comment:

  1. سلام دوست .
    نوشته هاتون جالبن،نرم،روان،آهنگین وزنده..فکر میکنم که شباهتهایی داشته باشیم..اگر حالشو داشتید به وبلاگ من یه سری بزنید،شما اولین نفری هستید که دلم خواست ازشون این خواهش رو بکنم!روزهای روشن براتون آرزومندم

    ReplyDelete